انسان ها از نظر اعتقادی دو گونه اند: 1. برخی تنها به جهان شهادت و محسوس دنیا اعتقاد دارند؛ 2. برخی افزون بر جهان شهادت به جهان عالم غیب نیز اعتقاد دارند. این دسته دوم خودشان دو دسته هستند: 1. برخی ارزش عالم غیب را بیش تر دانسته و در هر چیز اصالت را به آن می دهند. به این معنا که دنیا را جایی برای رسیدن برای عالم غیب دانسته و هم چنین بر این باورند که خاستگاه هر اتفاقی در دنیا همان عالم غیب یعنی خدا و فرشتگان و مشیت و اراده الهی است؛ 2. برخی دیگر بر این باورند که آخرت هر چند ارزشمند است ولی دنیا را نمی باید بی ارزش دانست و نقد را به نسیه فردا رها نکرد. این گروه دوم اگر منافق نباشند، سست ایمان هستند .
با توجه به سه گروهی که می شناسیم یعنی کافران، مومنان و سست ایمان ها(غیر از منافقان که آنان در زمره همان کافران و بدتر از آنان هستندبه تعبیر قرآن) سه نوع رفتار از آنان در زندگی مشاهده می کنیم؛ یعنی بینش و نگرش آنان نسبت به هستی سه نوع رفتار را موجب می شود.
گروه اول که همان کافران و هم چنین منافقان هستند، همه چیز را در گرو کار و علم و عمل خود می دانند و برای رسیدن به منافع و مصالح دنیوی تلاش می کنند. اینان بر این باورند که هر چه دارند و به دست می آورند از کارشان و علم خودشان است. خداوند چنین تفکری را از قارون نقل می کند که می گوید: قَالَ إِنَّ مَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی؛ گفت به راستی آن چه داده شده ام بر علم خودم است.(قصص، آیه 78) بر اساس آیه 49 سوره زمر همین تفکر را بسیاری از مردمان دارند می گویند: قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ در حالی که از نظر قرآن مال و ثروت همانند اموری چون فرزند و زن فتنه و آزمون الهی است. از این رو، در ادامه می فرماید: بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ، یلکه آن فتنه و آزمونی است ولی بیش تر آنان نمی دانند. این افراد اصلا اعتقادی به عوامل غیبی ندارند و بر همین اساس تمام تلاش را می کنند که از راه حس و کار به اهداف خودشان برسند. خداوند به برخی از این افراد نه به میزان اراده آنان بلکه به میزان مشیت و اراده خودش می دهد. از این روست که برخی با کار و تلاش به جایی می رسند و برخی دیگر از همین کافران با همه تلاش به چیزی دست نمی یابند.(شوری، آیه 20؛ اسراء، آیه 18)
گروه دوم: یعنی مومنان واقعی، اصالت را هم از نظر هدف و مقصد و مقصود به آخرت می دهند و برای آن تلاش می کنند و هم آن که خاستگاه هر چیزی را عالم غیب دانسته و به کار و تلاش به عنوان یک وظیفه و مسئولیت و ابزار می نگرند که اگر اراده و مشیت الهی تحقق گرفت، به چیزی از این راه می رسند. آنان پیش از آن که چشم به عمل و وظیفه مادی و کار و تلاش خودشان دوخته باشند به غیب چشم دوخته اند و انتظار روزی و رزق از جایی دارند که گمانش را نیز نمی برند. خداوند اینان را این گونه تربیت کرده، چون در قرآن فرموده است: مَن کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا؛ آن کس که به خدا و روز بازپسین ایمان دارد، داده مىشود، و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] براى او راه بیرونشدنى قرار مىدهد و از جایى که گمانش را نمی برند و حسابش را نمىکند، به او روزى مىرساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چیزى اندازهاى مقرّر کرده است.(طلاق ، آیات 2 و 3)
این گروه به جایی پرداختن به کار و تلاش بیهوده بیش از اندازه، به انجام وظایف عبادی خود می پردازند و تنها هشت ساعت یا خیلی کم تر از آن را برای کار روزانه قرار می دهند و بیش تر به انجام وظایف و واجبات عبادی می پردازند؛ زیرا می دانند اولا روزی قسمت شده است؛ دوم آن که این روزی تضمین شده به دست آنان می رسد و تلاش بیش تر آنان تاثیری در کم یا افزایش روزی قسمت شده ندارد. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: قَدْ تَکَفَّلَ لَکُمْ بِالرِّزْقِ وَ أُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ فَلَا یَکُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَکُمْ طَلَبُهُ أَوْلَى بِکُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَیْکُمْ عَمَلُهُ؛ روزى شما را متکفّل شدهاند، و به عمل امر شدهاید، پس مبادا کوشش شما براى طلب روزى که تضمین شده بیش از به جا آوردن عملى باشد که بر شما واجب شده است.(نهج البلاغه، خطبه 114)
آن حضرت(ع) می فرماید شما باید خودتان را برای روزی تضمین شده به زحمت نیاندازید، پس عمل و تلاش زیاد هرگز به معنای رزق و روزی بیش تر نیست؛ دیگر آن که این عمل و تلاش را به جای مصروف کردن برای یک چیزی که تضمین شده باید صرف عمل واجب کنید. این عمل واجب که امام می فرماید می توان همان میزان از تلاش و کوششی است که لازم است داشته باشد و متعارف است یا مراد آن است که اصولا انسانی که به غیب ایمان دارد و روزی را تضمین شده می داند، نباید برای روزی و رزق تلاش کند و باید این اعمال را برای کارهای واجبی باشد که همان عبادت و خدمت به دیگران است.(نگاه کنید: مزمل، آیه 20)
گروه سوم: چون از سویی اعتقاد به غیب دارند، ولی این اعتقاد به حد توکل و تفویض نرسیده و خداوند را ضامن روزی نمی دانند و به خداوند وکالت نمی دهند که کارشان را انجام دهد یا اصلا خودشان و کارشان را به خدا واگذار نمی کنند، خودشان دنبال روزی می روند بلکه می دوند. این گونه است که روزی سوار و اینان پیاده اند. هر چه بیش تر تلاش می کنند کم تر نصیب آنان می شود؛ زیرا خداوند برای هر چیزی مقدری کرده که بیش از آن دست یافتنی نیست.
به هر حال، اگر روزی قسمت و تضمین شده است، کار برای گرفتن آن معنا ندارد، و اگر کاری بر عهده بشر است، همان بندگی است که شامل نماز و قرآن و خدمت به خلق و نیکوکاری از راه برآورد کردن حاجات و نیازهای گوناگون آن است؛ یعنی اگر خدمتی می شود برای یک لقمه نان نیست.